Artwork

เนื้อหาจัดทำโดย Ehsanoo เนื้อหาพอดแคสต์ทั้งหมด รวมถึงตอน กราฟิก และคำอธิบายพอดแคสต์ได้รับการอัปโหลดและจัดเตรียมโดย Ehsanoo หรือพันธมิตรแพลตฟอร์มพอดแคสต์โดยตรง หากคุณเชื่อว่ามีบุคคลอื่นใช้งานที่มีลิขสิทธิ์ของคุณโดยไม่ได้รับอนุญาต คุณสามารถปฏิบัติตามขั้นตอนที่อธิบายไว้ที่นี่ https://th.player.fm/legal
Player FM - แอป Podcast
ออฟไลน์ด้วยแอป Player FM !

دوکو

20:00
 
แบ่งปัน
 

Manage episode 239325878 series 2529112
เนื้อหาจัดทำโดย Ehsanoo เนื้อหาพอดแคสต์ทั้งหมด รวมถึงตอน กราฟิก และคำอธิบายพอดแคสต์ได้รับการอัปโหลดและจัดเตรียมโดย Ehsanoo หรือพันธมิตรแพลตฟอร์มพอดแคสต์โดยตรง หากคุณเชื่อว่ามีบุคคลอื่นใช้งานที่มีลิขสิทธิ์ของคุณโดยไม่ได้รับอนุญาต คุณสามารถปฏิบัติตามขั้นตอนที่อธิบายไว้ที่นี่ https://th.player.fm/legal

این داستان در شمارهٔ ۶۴ مجلهٔ «همشهری داستان» (۱۳۹۴/۱۲/۰۱) با نام «کروزوئه» چاپ شده‌است.

پادکست دیالوگ‌باکس نسخه‌ی صوتی آن‌را تهیه کرده است. ...

لینک این اپیزود در دیالوگ‌باکس

من حالا به هر کسی که بگویم دُکو را کروکودیل خورد، یک فکری پیش خودش می‌کند، یا یک فکری درباره‌ی من می‌کند اما راستش این است که یک کروکودیل دکو را خورد... من حالا به هر کسی که بگویم دُکو را کروکودیل خورد، یک فکری پیش خودش می‌کند، یا یک فکری درباره‌ی من می‌کند اما راستش این است که یک کروکودیل دکو را خورد. چقدر اگر یک آدمی توی ونوس یا مریخ دنیا بیاید، تنهاست؟ دکو روی زمین همین‌قدر تنها بود. جهان ما برایش جزیره‌ای خالی از سکنه بود. فرقش با رابینسون کروزوئه این بود که او امید داشت، دکو هیچ نداشت. شناسنامه نداشت. هیچ شماره‌ای هم. یعنی در روزگار کنترل و اتوماسیون، به هیچ‌وجه من الوجوه رصد نمی‌شد. حتی یک واحد آماری در اداره‌ی ثبت هم نبود. بر اساس داده‌ها و تعاریف مدرن ما از زندگی، دکو ناموجود بود. از هیجده سالگی دلش می‌خواست برود بنشیند دانشگاه و مترجم قهاری بشود كه نرفت، ماند توی خانه. تا بیست‌و‌نُه سالگی هم بذار بردار و تر و خشک پدرش را کرد که افتاده بود روی جا تا یک روزی بهتر بشود، سر پا بشود. آخرش هم یک روزی، پیرمرد، ضمیرش نا امید شد. چایش را که سر کشید و تمام شد، لیوانش را کوبید به قرنیز کنار دیوار و لبه‌ی تیزش را کشید روی رگ دست چپش. دراز کشید و دُک را توی یک خانه‌ی کهنه‌ی نم و نا گرفته و وهم‌آلود تنها گذاشت و خودش رفت توی جهانی دیگر. مستمری اداره‌ی پست و تلگراف تا روی سنگ غسالخانه، حتی تا ته خرج کفن و دفن هم آمد ولی بعد خداحافظی کرد و رفت و همان غروب سرد زمستان، دُک، گوشه‌ی قبرستان شِکری ایستاد و یکهو و بی‌مقدمه دید که از الان تنهاست. ترسید برود خانه. تنهایی بزرگ‌تر مثل گراز، پشت در به انتظارش نشسته بود. بلکه مثل کفتار. راه‌به‌راه رفت گمرک. کیپ تا کیپ کشتی بود و لنج. ووره‌ی لیفتراک‌ها و قژ و قژ کِرین‌ها و بوی تند غذاهای هندی و پاکستانی و فیلیپینی قاطیِ گریس و گازوئیل و خنده و ریسه‌ی شبانه‌ی جاشوهای مست. شلوغی خوب بود. حواسش را پرت می‌کرد. رفت اِیجِنت را روی دِک کشتی یونانی پیدا کرد، سلام کرد و گفت: «یه کاری برای مو نیست اینجا؟ انگلیسی بلدم.»...

موسیقی های استفاده شده به ترتیب:

بوشهر و ماتم

ماهیگیری از رادیو نواحی

Bruno Sanfilippo

Sweet Dreams My Dear - behzad khojasteh

Alone in a Café in Paris - Peter Cavallo

عزاداری شروه از رادیو نواحی

عکس کاور: عباس حیدری (ایرنا)

  continue reading

45 ตอน

Artwork

دوکو

Ehsanoo

32 subscribers

published

iconแบ่งปัน
 
Manage episode 239325878 series 2529112
เนื้อหาจัดทำโดย Ehsanoo เนื้อหาพอดแคสต์ทั้งหมด รวมถึงตอน กราฟิก และคำอธิบายพอดแคสต์ได้รับการอัปโหลดและจัดเตรียมโดย Ehsanoo หรือพันธมิตรแพลตฟอร์มพอดแคสต์โดยตรง หากคุณเชื่อว่ามีบุคคลอื่นใช้งานที่มีลิขสิทธิ์ของคุณโดยไม่ได้รับอนุญาต คุณสามารถปฏิบัติตามขั้นตอนที่อธิบายไว้ที่นี่ https://th.player.fm/legal

این داستان در شمارهٔ ۶۴ مجلهٔ «همشهری داستان» (۱۳۹۴/۱۲/۰۱) با نام «کروزوئه» چاپ شده‌است.

پادکست دیالوگ‌باکس نسخه‌ی صوتی آن‌را تهیه کرده است. ...

لینک این اپیزود در دیالوگ‌باکس

من حالا به هر کسی که بگویم دُکو را کروکودیل خورد، یک فکری پیش خودش می‌کند، یا یک فکری درباره‌ی من می‌کند اما راستش این است که یک کروکودیل دکو را خورد... من حالا به هر کسی که بگویم دُکو را کروکودیل خورد، یک فکری پیش خودش می‌کند، یا یک فکری درباره‌ی من می‌کند اما راستش این است که یک کروکودیل دکو را خورد. چقدر اگر یک آدمی توی ونوس یا مریخ دنیا بیاید، تنهاست؟ دکو روی زمین همین‌قدر تنها بود. جهان ما برایش جزیره‌ای خالی از سکنه بود. فرقش با رابینسون کروزوئه این بود که او امید داشت، دکو هیچ نداشت. شناسنامه نداشت. هیچ شماره‌ای هم. یعنی در روزگار کنترل و اتوماسیون، به هیچ‌وجه من الوجوه رصد نمی‌شد. حتی یک واحد آماری در اداره‌ی ثبت هم نبود. بر اساس داده‌ها و تعاریف مدرن ما از زندگی، دکو ناموجود بود. از هیجده سالگی دلش می‌خواست برود بنشیند دانشگاه و مترجم قهاری بشود كه نرفت، ماند توی خانه. تا بیست‌و‌نُه سالگی هم بذار بردار و تر و خشک پدرش را کرد که افتاده بود روی جا تا یک روزی بهتر بشود، سر پا بشود. آخرش هم یک روزی، پیرمرد، ضمیرش نا امید شد. چایش را که سر کشید و تمام شد، لیوانش را کوبید به قرنیز کنار دیوار و لبه‌ی تیزش را کشید روی رگ دست چپش. دراز کشید و دُک را توی یک خانه‌ی کهنه‌ی نم و نا گرفته و وهم‌آلود تنها گذاشت و خودش رفت توی جهانی دیگر. مستمری اداره‌ی پست و تلگراف تا روی سنگ غسالخانه، حتی تا ته خرج کفن و دفن هم آمد ولی بعد خداحافظی کرد و رفت و همان غروب سرد زمستان، دُک، گوشه‌ی قبرستان شِکری ایستاد و یکهو و بی‌مقدمه دید که از الان تنهاست. ترسید برود خانه. تنهایی بزرگ‌تر مثل گراز، پشت در به انتظارش نشسته بود. بلکه مثل کفتار. راه‌به‌راه رفت گمرک. کیپ تا کیپ کشتی بود و لنج. ووره‌ی لیفتراک‌ها و قژ و قژ کِرین‌ها و بوی تند غذاهای هندی و پاکستانی و فیلیپینی قاطیِ گریس و گازوئیل و خنده و ریسه‌ی شبانه‌ی جاشوهای مست. شلوغی خوب بود. حواسش را پرت می‌کرد. رفت اِیجِنت را روی دِک کشتی یونانی پیدا کرد، سلام کرد و گفت: «یه کاری برای مو نیست اینجا؟ انگلیسی بلدم.»...

موسیقی های استفاده شده به ترتیب:

بوشهر و ماتم

ماهیگیری از رادیو نواحی

Bruno Sanfilippo

Sweet Dreams My Dear - behzad khojasteh

Alone in a Café in Paris - Peter Cavallo

عزاداری شروه از رادیو نواحی

عکس کاور: عباس حیدری (ایرنا)

  continue reading

45 ตอน

ทุกตอน

×
 
Loading …

ขอต้อนรับสู่ Player FM!

Player FM กำลังหาเว็บ

 

คู่มืออ้างอิงด่วน